دیوار برلین چگونه فروریخت؟
رونالد ریگان: آقای گورباچف، درها را باز کن
۴ نوامبر ۱۹۸۹ مصادف است با اعلام درخواست اصلاح دموکراتیک توسط جمعی از روشنفکران آلمان شرقی، درخواستی که به وقوع تظاهراتی عظیم و سرانجام سقوط دیوار برلین انجامید.
پیش از آغاز نوامبر آن سال در حالی آغاز شد که روز به روز بر شمار شهروندانی که به دولت ورشکسته از نظر سیاسی و اقتصادی پشت میکردند، افزوده میشد. هزاران نفر لایپزیگ را به صحنه طرح خواست حق مسافرت بدون محدودیت و ابراز عقیده آزاد بدل کردند.
اریش هونکر، قدرتمندترین مرد آلمان شرقی در ماه اکتبر و با هدف فرونشاندن خشم عمومی از سمت خود به عنوان رییس حزب کمونیست استعفا کرد.
با این وجود، در روز ۴ نوامبر برلین شرقی به مرکز تجمع هزاران هنرمند، نویسنده و روشنفکر آلمان شرقی در اعتراض به محدودیتهای حکومتی علیه آزادی بیان و عقیده، بدل شد. به سرعت الكساندرپلاتز در مرکز پایتخت آلمان شرقی، شاهد برگزاری بزرگترین تظاهرات ضد دولتی در تاریخ این کشور شد و چند روز بعد نفس حکومت را گرفت.
حکومتی که در روز اول نوامبر و در کمال ناباوری درخوستکنندگان برگزاری این تجمع، مجوز برگزاری آن را صادر کرده بود. مطابق برخی برآوردها حدود ۱ میلیون نفر در این تجمع شرکت کردند و در جریان آن ۲۰ نفر از برجستهترین روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان آلمان شرقی برای مردم سخنرانی کردند و با نکوهش حکومت استبدادی خواستار اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی این کشور شدند.
در کمال تعجب همگان، اعضای ارشد حزب حاکم سوسیالیست برای آشنایی با خواستهای معترضان به صحنه آمدند و با وجود حضور نیروهای امنیتی در امتداد دیوار برلین تظاهرات همچنان صلح آمیز باقی ماند و به صورت زنده از تلویزیون دولتی به سراسر جهان مخابره شد.
پنج روز بعد و در ۹ نوامبر سال ۱۹۸۹، دولت آلمان شرقی به خواستههای تظاهرکنندگان پاسخ مثبت داد و اجازه مسافرت آزادانه شهروندان را صادر کرد، اقدامی که به تخریب دیوار برلین منجر شد.
۲ سال پیش از سقوط دیوار برلین، رونالد ریگان رییس جمهوری وقت ایالات متحده، در مقابل دروازههای براندبورگ سخن از ریزش دیواربرلین با ابتکار عمل میخاییل گورباچف میکند.
دیواری که تنها ۲ سال بعد فرو میریزد، اینبار توسط مردمی که ناخواسته بینشان دیوار کشیدند. پاول پالاشنکو در آن زمان مترجم میخاییل گورباچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی است و خاطرههای زیادی از روزهای سقوط دیوار و مذاکرات پیش از آن دارد.
به گفته او نه گورباچف و نه ریگان هیچگاه در مذاکرات سخنی از صحبتهای ریگان دربارهی سقوط دیوار نکردند.
وی میگوید: در ظاهر همه چیز شفاف بود اما مسکو در سخنان ریگان تنها یک ژست تآتری میدید. زمانی که در اینباره از گورباچف میپرسیدیم میگفت: میدانیم که سخنان ریگان دربارهی دیوار برلین تآتری بیش نیست ... قطعاً گورباچف به تنهایی نمیتوانست عامل سقوط دیوار باشد. همینطور هم شد و سقوط دیوار تبلور اراده ملت آلمان بود.
تکهیی بزرگی از دیوار را میتوان در دفتر آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی یافت. با این حال 25 سال پیش از آن نه گورباچف و نه هلموت کهل صدراعظم آلمان تصور فروپاشی دیوار را نمیکردند.
پالاشنکو میگوید: تاچر دل مشغولیهای زیادی نسبت به تحولات در شرق اروپا داشت. من به عینه شاهد بودم، او سالها و ماهها در این وضعیت قرار داشت.
او حتا نسبت به انقلابهای مخملی در اروپای مرکزی شبهه و تردید داشت و موضعی متناقض داشت.
در 1989، ایگور ماکسی میکف، مشاور اتحاد جماهیر شوروی در برلین بود. او به یاد دارد که مقامات اتحاد جماهیر شوروی فروپاشی دیوار برلین را واقعهیی تراژیک نداستند.
او دربارهی آن دوران میگوید: گورباچف، خوشحال بود. خوشحال از اینکه معضل دیوار پولادین بالاخره حل شده است. دیواری که دیگر در کار نیست و خصوصاً اینکه خود آلمانیها عامل اصلی سقوط آن بودهاند. ما در آن نقشی نداشتیم و ما مسوول پیآمدهای آن نبودیم.
امروز، داوری کرملین دربارهی این اتفاق تاریخی کاملاً متفاوت است. برخی معتقدند که گورباچف نگاه دیگری به سقوط دیوار داشته است و در ازای اتحاد دو آلمان خواستار محافظت از منافع روسیه در اروپا شده است.